به عنوان یکی از کارگردانان برجسته نسل ما، فیلمنامه نویس / کارگردان جیمز کامرون ما را به دنیای کابوسوار سایبورگهای قاتل در ترمیناتور، شکار حشرات به LV-426 در بیگانگان، سوار بر کشتیهای اقیانوس پیمای تایتانیک و سیاره عجیب پاندورا در آواتار برد.
اما تعداد کمی از تواناییهای هنری خارقالعاده او که در دههها هنر مفهومی، طرحهای پیشتولید، استوریبردها و نقشههای فنی خلق شده برای پروژههای فیلم هالیوود او، چه تولید شده و چه بدون تولید، به نمایش گذاشته شده است، آگاه هستند. اکنون یک کتاب مجلل جدید روی میز قهوه از Insight Editions نزدیک به پنجاه سال از کار کامرون را گرد هم آورده است که به دوران دبیرستان او در انتاریو، کانادا برمی گردد.
"تک نوآر: هنر جیمز کامرون(2021) یک جلد حیرتانگیز از 392 صفحه، با وزن تقریباً هفت پوند، پر از قطعاتی است که قبلاً دیده نشدهاند که از آرشیو شخصی خالق رویایی استخراج شده و توسط خود کامرون همراه با نظرات روشنگرانه در مورد هر اثر انتخاب شده است.
این یک مطالعه منحصر به فرد از رویاها و روند توسعه کارگردان است که با مداد، خودکار و رنگ، قبل از انتخاب بازیگر یا راه اندازی دوربین بیان شده است. در اوایل دهه 1960، کامرون شیفته هیولاها، بیگانگان و سفینههای فضایی بود که صفحات دفترچهها و دفترچههای طراحی را زیر پا میگذاشتند. کامرون در دهه 1970 پس از نقل مکان خانوادهاش به کالیفرنیای جنوبی، در صنعت سینما شروع به کار کرد و با ساختن فیلمهای تک صفحهای و هنر مفهومی وحشیانه برای فیلمهای B راجر کورمن درآمد کسب کرد که مهارتهای او را بیشتر کرد.
Tech Noir طیف خارقالعادهای از هنر خصوصی و تجاری کامرون را گرد هم میآورد و بذر فیلمهای پرفروش و پروژههای محقق نشدهاش، از مسابقات هیولاهای آماتور و اپراهای فضایی جاهطلبانه گرفته تا تکامل آثار کلاسیک مانند ترمیناتور، بیگانگان و «آواتار» را میکارد.
Space.com از استودیوی خود در ولینگتون نیوزلند با کامرون صحبت کرد، جایی که او سنگ تمام گذاشت روی "آواتار 2" تا بشنود چگونه هنر تبدیل به یک کاتالیزور برای حرفه ای با تخیل نامحدود شده است.
Space.com: هنری برای شما که هرگز متوجه نشدیدهd پروژه اپرای فضایی Xenogenesis از اوایل دهه 1980 تا حد زیادی در کتاب ارائه شده است. چرا این بخش مهمی از پیشرفت خلاقانه شما بود و آیا تا به حال رویای احیای آن را به شکلی در سر می پرورانید؟
جیمز کامرون: خب، من اخیراً فیلمنامه را خواندم و واقعاً داستان بدی نیست. ایده های خوبی در آن وجود دارد. چهل سال بعد، این مکان بسیار پررفت وآمد است. فکر نمیکنم هیچ کاری که دیگران به صورت تکه تکه انجام نداده باشند. اما می بینید که من مجذوب سفرهای فضایی و چالش فیزیکی عظیم سفر به منظومه های ستاره ای دیگر شدم.
من در کالج فیزیک و نجوم خواندم و تخمین زدم که چقدر سخت خواهد بود و تعداد طرحهای سفینه فضایی در فیلمها کاملاً عجیب بود. بنابراین من به ایده یک کشتی فضایی رسیدم که بخش موتور آن دور از تشعشع و غیره باشد. من فقط می توانستم برای اختراع فناوری وارد آن سوراخ خرگوش عصبی شوم، و فکر می کنم آن را به عنوان یک موتیف در تمام داستان های علمی تخیلی خود نگه می دارم.
مثال من LEM است، ماژول قمری. ما همه این فیلمها را داشتیم که کشتیهای موشکی را نشان میدادند که تیز شده بودند و زیر بالههایی داشتند. و بنابراین آنها فرود آمدند و به سیارات دیگر رفتند. وقتی بالاخره به ماه رفتیم، با شگفتانگیزترین وسیلهای که دههها طراح هالیوود انتظارش را نداشتیم، رفتیم. اما اگر متوجه شدید که چرا اینطور بود، کاملا منطقی است. بنابراین من در نمایشهای علمی تخیلیام فکر کردم که میخواهم با مهندسی شروع کنم و به آن اجازه بدهم طراحی را اجرا کند، و سپس ما آن را بسازیم.
اگرچه من واقعاً با «Xenogenesis» ادامه نمیدهم، اما روشی را که روند کارم را فرموله کردم، هنوز هم استفاده میکنم، مگر اینکه کار کاملاً تخیلی انجام دهم. من به خودم مجوزهای زیادی در آواتار می دهم و فقط به مردم یادآوری می کنم، "هی، این دنیایی با کوه های شناور است، ما می توانیم کارهای شگفت انگیزی انجام دهیم."
اگرچه حتی در آنجا هم دلیل منطقی برای کوههای شناور داشتم، اما Unobtanium یک ابررسانای نوع 2 بود، و تثبیت جریان با اثر مایسنر اگر میدان مغناطیسی با قدرت کافی وجود داشت، آنها را از زمین دور نگه میداشت. به هر حال، برای بیننده معمولی، اینجا دنیای کوه های شناور است. اگر این به شما اجازه نمی دهد هر کاری که می خواهید انجام دهید، نمی دانم چه کاری انجام می دهد.
Space.com: "The Abyss" اغلب یک فیلم کلاسیک کامرون نادیده گرفته شده است که از بسیاری جهات یک فیلم پیشگام بود. در مورد هنر مفهومی ایجاد شده برای آن چه می توانید به ما بگویید و آیا در مقطعی انتقال 4K با وضوح بالا وجود خواهد داشت؟
کامرون: بله، انتقال را تمام کردیم و می خواستم خودم این کار را انجام دهم، چون میکائیل [Salomon] با فیلمبرداری این فیلم کار بسیار زیبایی انجام داد. این واقعاً سینمای عالی است. این قبل از این بود که در مورد نورپردازی و درخواست از اپراتور برای انجام برخی کارها صحبت کنم. قرار بود با دوربین آهنگسازی کنم و لنزها را انتخاب کنم، اما نور را روشن گذاشتم. او در این فیلم کار قابل توجهی انجام داد که من الان بهتر از خودم قدردانش هستم، حتی زمانی که آن را انجام می دادیم.
به این نکته هم اشاره کنم که از روز اول برای نورپردازی زیر آب نگاهی به روزنامه ها انداخت و بیرون رفت و غواصی را یاد گرفت. او صبح دوشنبه بعد به عنوان بدترین غواص جهان رسید، اما نور زیر آب را دوباره کشف کرد. او به سراغ نورپردازی غیرمستقیم رفت و همه را مجبور به انجام کارهایی کرد که نه فقط خارج از محدوده راحتی آنهاست، بلکه حتی به آن فکر هم نکرده بودند. ناگهان، عکس های زیر آب شروع به مطابقت با عکاسی از سطح می کنند.
پس من همین چند ماه پیش انتقال با کیفیت بالا رو تموم کردم احتمالا بلوری هم هست و با انتقال درست از این به بعد پخش میشه. از حرفی که در مورد فیلم گفتی قدردانی می کنم. او در آن زمان پول زیادی به دست نمی آورد، اما به نظر می رسید که به مرور زمان از آن خیلی خوشش می آمد. طراحان عمدتاً ران کاب از یک سو و استیو برگ از سوی دیگر بودند که طراح برجسته NTI، هوش بیگانه، ظاهر شهر، بدن و چهره آنها بود. استیو مردی بود که بعد از آن در ترمیناتور 2 با او کار کردم. در آن زمان او کاملا جوان و در طراحی نسبتاً جدید بود.
در حالی که ران کاب بسیار خوش ساخت بود. او Blade Runner و Alien را انجام داده بود و با من روی Aliens کار کرده بود. رون تمام فناوری سکوهای نفتی زیر آب را تکمیل کرد. مطمئنم افرادی بودند که فیلم را دیدند و فکر کردند ما به تازگی برای فیلمبرداری روی یکی از سکوهای نفتی زیر آبی که آنها دارند رفته ایم. که آنها نمی کنند! اما آنقدر واقعی به نظر می رسید که شما را باور کند که تجهیزات واقعی است. اگر چنین چیزی وجود داشته باشد، واقعاً به نظر می رسید.
البته استیو باید کاملاً تخیلی باشد و از زبان طراحی بسیار مجلل استفاده کند. من از همان موتیفی که برای بیگانگان ساختم استفاده کردم، یعنی جذب هنرمندان باتجربه برای ایجاد فرهنگ های مختلف طراحی. بنابراین، فرهنگ تکنولوژی بشری و سپس فرهنگ بیگانگان وجود داشت.
Space.com: شما در Tech Noir اشاره کردید که جک کربی برای شما به عنوان یک هنرمند جوان چقدر ابزاری است. کمیک ها چه نقشی در رشد در کانادا و اورنج کانتی، کالیفرنیا داشتند؟
کامرون: مخصوصاً برای من، اینها کمیک های مارول بودند و فکر می کنم واقعاً دوران طلایی مارول بود. این دوره زمانی بود که مرد عنکبوتی ظاهر شد و هالک ظاهر شد و مردان ایکس در آن زمان در صحنه جدید بودند. و زمانی که در اواخر دهه شصت 14، 15، 16 ساله بودم در مورد آن صحبت می کنم.
من عاشق کمیک بودم، این یک راه عالی برای یادگیری نقاشی بود. هنرمندی بود که برخی از کمیک های اولیه مرد عنکبوتی را نقاشی کرد، به نام استیو دیتکو. و او این دست های شگفت انگیز را درست کرد که به زیبایی مجسمه سازی شده بودند. هنرمندان دیگری هم بودند که به نظر می رسید در موارد مختلفی مانند حرکات ژست تخصص داشتند. من فقط فکر می کردم که هنرمندان مارول در بیشتر موارد کارهای جالبی انجام می دهند. جک کربی البته خیلی با استعداد بود. او ماشین های بیگانه ای ساخت که ... منظورم این است که این از کجا می آید؟
بنابراین من از همه اینها الهام گرفتم. این زمانی است که داستان های علمی تخیلی در تلویزیون و فیلم از نظر این نوع طراحی ژست گسترده هنوز در عصر حجر بود. بنابراین باید به دنبال هنر خارق العاده ای بود و اینترنت وجود نداشت. آن را روی جلد مجلات خواهید دید. فرانک فراستا و هنرمندانی مانند کلی فریس. به همین دلیل من همیشه جلد شومیز علمی تخیلی را دوست داشتم، زیرا آنها هنر خوبی داشتند. امروز می توانید آنلاین شوید و روزها، هفته ها، سال ها را صرف کاوش در تمام هنرهای خارق العاده آن کنید. اما در آن زمان مقدار بسیار کمی از آن وجود داشت. بنابراین شما هر یک را مطالعه کرده اید و از او آموخته اید.
شما می توانید تأثیر کربی را در نقاشی های من ببینید. میتوانید ببینید که من عمداً سعی میکنم فرازتا را با عضلاتم و حرکات اشارهای با تبر و شمشیرهای جنگی هدایت کنم. من تمام نقاط مرجع خود را در آنجا می دانم، زیرا تعداد انگشت شماری از هنرمندان واقعاً در سطح جهانی وجود داشتند. امروزه چنین تولید مثلی از آنها وجود دارد. بسیار شگفت انگیز است که چگونه هنر فانتزی و علمی تخیلی، چه طرفداران هنر و چه افرادی که به طور حرفه ای آن را انجام می دهند، به تازگی منفجر شده است.
"تک نوآر: هنر جیمز کامرون"اکنون در دسترس است.
ما را در توییتر دنبال کنید @Spacedotcom یا در فیس بوک.